هزينه تبليغاتی آمريکا برای دموکراسی در ايران

 

موضوع

 

دولت آمريکا در نظر دارد هزينه های راديو تلويزيونی خودرا بنفع دموکراسی درايران تا ۷۵ ميليون دلار افزايش دهد! درحاليکه نه جمهوری اسلامی و نه اپوزيسيون به نقض قرارداد الجزاير توجه دارد که بموجب آن آمريکا نميتواند در امورداخلی ايران دخالت کند، قرار نيست که اين مسئله با ارجاع پرونده اتمی ايران به شورای امنيت ارتباطی داشته باشد! ويا اينکه بدانديشان تصور کنند آمريکا بار ديگر ماشين تبليغاتی خودرا برا ی آماده کردن افکار عمومی در جهت جنگی متفاوت به کار انداخته است!!

 

هم انديشی

 

مشکل اساسی ايران با غرب عدم اعتماد دومی به جمهوری اسلامی ايران است.  والا هيچگونه منعی در استفاده صلح آميز از انرژی هسته ای نيست واين حق مسلم هر کشورعضو آژانس است که از کمک اعضای ديگر برای دستيابی به اين تکنولوژی پيشرفته بهره مند شوند.  بنابراين بازهم برميگرديم به مشکل اصلی و آن اينکه اول بايد رژيم را سرنگون کرد و بعد با حمايت مردم که مورد تآييد غرب خواهد بود وارد شاهراه پيشرفت و تمدن شد!!!

 

ادبيات

 

جهان وکار جهان جمله ( زور) بر( زور) است ... هزاربار من اين نکته کرده ام تحقيق

دريغ ودرد که تا اين زمان ندانستم ... به کنه آن نرسد صدهزار فکر عميق

بخنده گفت که حافظ غلام طبع توام ... ببين که تا به چه حدم همی کند تحميق

 

دگرانديشی

 

اگر هيچکس از جنگ امپرياليستی آمريکا بر عليه عراق درسی نگرفت، بوش و اربابانش بخوبی دريافتند که در دنيای امروز ميتوان زور گفت ولی نميتوان از دروغ فاصله گرفت.  پس برای استفاده اززور بايد از رسانه های گروهی بهره گيری کرد.  چرا که ايندولازم وملزوم يکديگرند.  تجربه جنگ اخير بخوبی نشان داد که هرچند اتهام ارتباط القاعده وفاجعه يازدهم سپتامبر با صدام دروغ بزرگتری بود ولی عدم وجود تسليحات کشتار جمعی افتضاح بيشتری ببار آورد.  اين است که نه تنها دروغ بايد درسطح وسيعی به اشکال مختلف تکرار شود، بلکه بايد دروغی را مطرح کرد که اثبات آن مشکل و غيرعينی باشد.

 

پس دفاع برای پيشگيری بايد مرز واقعيات عينی را بشکند تا نيت دشمن احتمالی را ملاک عمل قرار دهد.  نيت را هدف قرار دادن از شاهکارهای قانون جنگل در دنيای امروز است.  چرا که مثلآ آمريکا ميتواند تمام موازين بين الملی را زير پا بگذارد واز اين سر دنيا به آنسر دنيا لشگر بکشد چون نيتش پاک است و ميخواهد در عراق دموکراسی بر قرار کند ولی جمهوری اسلامی نميتواند در کشور خودش در چارچوب قوانين بين المللی به استفاده از تکنولوژی هسته ای برسد چون نيتش پاک نيست و ميخواهد اسرائيل از صحنه گيتی حذف شود.

 

البته ترس از نيت دشمن، پديده ناآشنائی در روابط بين الملل نيست و هر دولتی حق دارد که برای حفظ منافع خود بنيت ديگران مشکوک باشد وخودرا برای دفاع احتمالی مجهز کند.  ولی نتيجه چنين منطقی اين است که مثلآ ايران حق دارد در برابر صدها کلاهک اتمی اسرائيل، حداقل خودش را به نسبت مساوی مجهز کند، نه اينکه آمريکا با هزاران کلاهک اتمی به حمايت ازنوچه محل باساير گردن کلفتان دنيا تبانی کند تا مبادا ايران به دانش هسته ای برسد.

 

 به عبارت ساده تر در منطق قانون جنگل دنيای امروز بايد شاخ گوزن را بريد تا مبادا شيربچه ای درحمله به آن زخمی شود.  در اين رابطه من نه قصد اهانت به مردم اسرائيل دارم ونه منظور حمايت از مردم فلسطين. فقط اشاره ای است بسياستهای امپرياليستی ودوگانگی آمريکا با منطق زور که مانع هر گونه تفاهم سياسی در خاورميانه ميشود.

 

ولی دانش هسته ای تنها سهم کوچکی در تضاد منافع ملی ايران با آمريکا دارد، بورس نفتی ايران که بزودی آغاز بکار خواهد کرد ميتواند بمراتب بيشتر منافع اقتصادی آمريکا را بخطر بياندازد.   

 

نتيجه

 

پافشاری جمهوری اسلامی به حفظ منافع ملی ايران برای آمريکا خطری جدی است.  بهمين دليل جنگ تبليغاتی آمريکا ابعاد گسترده تری پيدا ميکند تا با تحريک افکارعمومی دنيا بنام جمهوری اسلامی بر علیه منافع ايران صحنه سازی کند.   در اين معادله امپرياليستی منافع مردم ايران مطرح نيست.  بهمين دليل جمهوری اسلامی براحتی ميتواند با آمريکا کنار بيايد واين آمريکاست که از طرق مختلف در صدد بر قراری روابط ميباشد.  جمهوری اسلامی ميتواند از انرژی هسته ای صرفنظر کند، همانطور که ليبی کرد، و بورس نفتی را در جهت منافع آمريکا بکار گيرد ويا وارد ترکيبی از اينها در معاهداتی آنچنانی بشود تا بتواند از خطر تغيير رژيم در امان بماند.  جمهوری اسلامی براحتی ميتواند تغيير موضع بدهد همانطور که در جنگ ايران وعراق، رهبر انقلاب جام زهر را نوشيد. دراينجا تآکيد بر توانائی سياسی جمهوری اسلامی در تغيير موضع است نه درست يا غلط بودن آن.  

 

بنابراين در چنين مقطع زمانی هم انديشی درجهت توطئه سلطه جويان آمريکائی همانقدربا منافع ملی در تضاد است که تبانی جمهوری اسلامی برای نجات از خطر تغييررژيم.  البته هستند کسانی که صادقانه فکر ميکنند نميتوان در برابر فشار ابر قدرتها ايستادگی کرد ولی آيا اگرهمين آمريکا برای احقاق حق خود در برابرقدرت بلامنازع دولت استعماری انگليس قدعلم نميکرد، ويا مخالفين حکومت چه بر حق و ناحق ازدولت لينکلن گرفته تا ترومن تا نيکسون وتا همين بوش، منافع ملی خودرا فدای نفرت بدولت ميکردند چه سرنوشتی در انتضار ابرقدرت بلامنازع امروز بود؟

 

محمد پورقوريان

بيست وششم بهمن ماه ۱۳۸۴ برابر با پانزذهم فوريه ۲۰۰٦