تجربه لبنان

ميان دو تن جنگ چون آتش است ... سخن چين (بدخواه) هيزم کش است

سعدی

 

تجربه لبنان ميتواند بدون ترديد آموزنده باشد.  ولی آيا آنها که تخم نفرت را در تمام زوايای وجود خود آبياری ميکنند هرگز ازاين تجربه بهره ای ميگيرند؟  در حاليکه اين سوال فکرم را مشغول کرده بود، در يکی از رسانه های اسرائيلی خواندم که اسرائيل دراين جنگ برنده است چون بر خلاف سيد حسن نصراله دروغ نميگويد واز اشتباهات خود پند ميگيرد.  همين يک جمله ميتواند گويای باورهای نادرستی باشد که ناشی از پی آمدهای غيرقابل انکارجنگ است.  صرف نظر ازباور شخصی من که درجنگهای امروزی بغيراز شرکتهای چند مليتی هيچکس برنده نيست وهمه بازنده اند، نويسنده اسرائيلی در توجيه خسارات انسانی، اقتصادی ونظامی که بر مردم کشورش تحميل شد، نه تنها طبيعت مخرب جنگ را ناديده ميگيرد، بلکه درسراشيبی غرور پايمال شده خود هنوزهم اسير برتری جوئی است که تنها اسرائيل برحق است وميتواند ازاشتباهات خود پند بگيرد!  وشايد دراولين فرصت با تکيه براين تجربه و با استفاده از بمب اتمی کاررا يکسره کند.

 

 غافل ازاينکه اين سيد حسن نصراله بود که از اشتباهات گذشته مقاومت لبنان و فلسطين در برابرتجاوز رژيم صهيونيستی پند گرفت که، در دنيای امپرياليستی غرب، بايد در برابر زورمقاومت کرد تا بتوان در سازمانهای باصطلاح بين المللی، روزنه ای بسوی انصاف گشود و الا جنوب لبنان سرنوشتی جز نوار غزه نميتوانست داشته باشد.  ازطرفی رسانه های گروهی زحمت دروغ گفتن را بنفع نازپرورده خود همچنان با جان ودل خريدارند.  و آنقدردراينکار گستاخ شده اند که حتی آمارهای خودشان را هم ناديده ميگيرند.  بعنوان مثال اسوشيتدپرس قربانيان اين جنگ نابرابر را حد اقل ۷۸٩ نفر درلبنان و ۱۵۴ نفر در اسرائيل اعلام کرد که تنها ۳٩ نفر از اسرائيليها غير نظامی بودند.  در حاليکه تلفات نظامی حزب اله فقط ۳۵ نفر بود، آيا جز با دروغ شاخدار چگونه ميتوان جنايت اسرائيل را درکشتن ۷۵۴ نفر مردم بی دفاع لبنان ناديده گرفت و حزب اله را تروريست خواند؟ 

 

واگر نسبتها را در نظر بگيريم، حزب اله در رعايت موازين بين المللی براسرائيل با اختلاف فاحش پيشی ميگيرد چرا که باامکانات محدود، ۷۵ درصد ( ۱۵۴ ÷ ۱۱۵ ) از تلفاتی که بر دشمن وارد کرد نظامی بود و اين رقم برای اسرائيل با تمام امکانات و تکنولوژوی پيشرفته اش فقط ۴ درصد  ( ۷۸٩ ÷ ۳۵ ) است!  علاوه برآن اسرائيل ۵ برابر حزب اله ( ۱۵۴ ÷ ۷۸٩ )  در حجم کل کشتارها مسئول است.  اسرائيل در تجاوز به خاک لبنان تمام تآسيسات آب وبرق و درمانی و کمک رسانی لبنان را هدف قرارداد وحتی از بمباران شعبه سازمان ملل در لبنان خوددرای نکرد.  آيا اين کارنامه ۳۴ روزه اسرائيل به تنهائی نمايانگر زير پا گذاشتن موازين بين المللی نيست؟  اگرهست چرا در عوض حزب اله در رسانه های گروهی غرب محکوم است؟  

 

در حاليکه هدف اسرائيل با حمايت آمريکا در اين حمله وحشيانه چيزی جز برانگيختن مردم لبنان برعليه حزب اله نبود که نتيجه معکوس ببار آورد، بهانه اصلی به اين شکل مطرح شد که حزب اله با به گروگان گرفتن دو سربازاسرائيلی جنگ را شروع کرد.  اگر چنين تحليلی مضحک نباشد، بايد نگران جنگ سوم جهانی بود.  چرا که جنگجويان نظم نوين جهانی براحتی ميتوانند هراتفاق و يا درگيری عادی مرزی در کشورهای خاورمينه ويا ساير نقاط مورد علاقه شان را بهانه کنند تا مردم بيگناه کشور مورد نظررا بخاک و خون بکشند.  حتی اگر فرض کنيم چريکهای حزب اله واقعآ درخانه های مردم مخفی شده بودند، بمباران کردن آنها نميتواند توجيه پذير باشد چرا که اگر همين چريکها در يک خانه اسرائيلی پنهان شده بودند ويا سرنشينان آنرا بگروگان ميگرفتند، جنگنده های اسرائيلی خانه را بمباران نميکردند.  نکته تلخی که دراين مقايسه با توجه به نسبتهای فوق آزاردهنده است، واقعيت غيرقابل انکاردرنده خوئی رژيم صهيونيستی است که نه تنها ديگران را آدم حساب نميکند، بلکه تابع هيچيک ازموازين بين المللی نيست.       

 

واقعيت اين است که اسرائيل فقط يک الگو دارد و آنهم آمريکا است، با اين تفاوت که هم سوراخ دعا را عوضی گرفته است و هم عقربه زمان را.  نه مردم خاورميانه را ميتوان مثل سرخپوستان قلع و قمع کرد و نه زمانه قابل قياس با پايان جنگ دوم جهانی است که آمريکا با استفاده از بمب اتمی برای کشتار مردم بيگناه و رعب ووحشت (ترور) توانست در جنگ پيروز شود.  البته اسرائيل سالهاست که حقوق مردم فلسطين را پايمال ميکند و سايه شوم ترور ووحشت را برآنها گسترده است ودر گوشه وکنار اشاره هائی به استفاده از بمب اتمی هست  ولی نتيجه ای را که آمريکا در شرايط زمانی، مکانی وتاريخی متفاوت گرفت بدست نميآورد.  بهمين دليل نه ۵۸ سال اشغال نظامی فلسطين و تجاوز به خاک ديگران ميتواند برای مردم اسرائيل ايجاد امنيت کند و نه جنايات ۳۴ روزه اخير.  شايد وقت آن رسيده باشد که همزيستی مسالمت آميز رابرای احترام متقابل تجربه کند هرچند که با خوی برتری جوئی از يکطرف و يا غيظ انتقام گيریی ازطرف ديگر راهکاری سخت وتوانفرسا باشد.

 

ولی در پند گرفتن از تجربيات، من براين باورم که کمتر کسی از اشتباهات گذشته اش درس نميگيرد ولی درکاربرد آن همچنان اميال و هدفهای قبلی مد نظراست.   اسرائيل همچنان اشتباهاتش را در راهکارهای نظامی وسياسی تجزيه و تحليل ميکند تا در حمله بعدی موفق باشد.  حزب اله همين روش را در پيش ميگيرد تا در مقاومت ودفاع از آرمانهايش شکست نخورد.  وآنها که بخاطر نفرت از جمهوری اسلامی، کشور خودشان را محرک اصلی اين جنايت جنگی ميشناختند، بعد از حل معما که خلاف آنرا ثابت کرد، صورت مسئله را عوض ميکنند تا همچنان نتيجه گيريهای خيالی خودرا توجيه کنند غافل از اينکه همين خيالبافيها چه بلاهائی برسر ملت ما آورده است.  و درحاليکه مردم کشورهای درگير جنگ از اسرائيل گرفته تا آمريکا وعراق و فلسطين و افغانستان و لبنان و زبانم لال ايران همه و همه بازنده اند، جنگجويان کفتار صفت شرکتهای چند مليتی همچنان تنها برندگان واقعی  خونريزی و فلاکت و آوارگی مردم بيگناه دنيا هستند مگراينکه جهانبينی مردم عوض شود تا بتوانند مانع سودجوئی از جنگ شوند.

 

محمد پورقوريان

بيست وپنجم مرداد ماه ۱۳۸۵ برابربا شانزدهم ماه آگوست ۲۰۰٦