|
|
انرژی اتمی بازتابی بر سخنرانی آقای دکتر نادر باقرزاده موضوع در بحران انرژی هسته ای ايران با غرب، هيچ کشوری به اندازه ايران با آژانس همکاری نداشته است. ايران داوطلبانه در قرارداد پاريس تمام فعاليت هسته ای خودرا بمنظور اعتماد سازی متوقف کرد. در حاليکه ايران با اينکار در حقيقت دانشمندان خودرا از تحقيق و پيشرفت باز داشت ودر کپسول زمان بعقب راند، غرب بانواع حيل از مذاکرات بعنوان وسيله ای برای وقت کشی استفاده کرد تا همچنان فاصله ايران را ازرسيدن به تکنولوژی پيشرفته بيشتر کند. هم انديشی اگر ايران از يک رژيم دموکراتيک بر خوردار بود و يا روابطش را با غرب ومخصوصآ آمريکا بهبود ميبخشيد، ميتوانست بسادگی و بسرعت به تکنولوژی پيشرفته هسته ای برسد واصولآ اين بحران بوجود نميآمد. همانطور که در زمان شاه آمريکا کمک کرد و اولين ری اکتور اتمی را به ايران هديه کرد!!! ادبيات راست گرخواهی، گناهم دانش و فضل من است گر گنه پيدا بود، خدمت چرا پنهان بود چونکه قومی در جهان از فيض حق محروم ماند هاديش گر نوح باشد، بسته حرمان بود ملک الشعرای بهار دگرانديشی در اينکه دموکراسی و بهبود روابط با هر کشوری بايد یکی از مهمترين راهکارهای هر حکومتی در جهان امروز باشد ترديدی نيست ولی قصور در اين دو بهانه ای بيش نيست. نه در چين دموکراسی هست، نه در روس و نه در پاکستان واين هر سه از سلاح هسته ای برخوردارند. دولت چين بمعنی واقعی کلمه سرکوبگر است. روسها روابط خوبی با غرب ومخصوصآ آمريکا ندارند. پاکستان نيز با هند بر سر کشميرهراز گاهی شاخ وشانه ميکشد و شعارهای آنچنانی ميدهد، درست مثل ايران نسبت به اسرائيل بر سر فلسطين. و هند و پاکستان هر دو از سلاح هسته ای بر خوردارند و هيچکدام مثل فرانسه تهديد به استفاده از آن نکرده اند. سياست آمريکا در دنيا منطقه ايست، نه جهانی. بهمين دليل درجهان يک بام وچند هوايی ودر منطقه يک بام و دو هوا بازی ميکند و نميتوان عملکردش را مثلآ در کره جنوبی با ايران مقايسه کرد. سياست آمريکا و اصولآ غرب در خاورميانه براين استوار است که در حمايت از اسرائيل نميتوان بکشورهای ديگر در منطقه اعتماد کرد و نبايد بهيچکدام، چه آنها که خودرا دست بسينه در اختيار غرب قرار داده اند وچه آنهائی که به شرق وابسته اند و يا تا حدودی مستقل عمل ميکنند، اصولآ امکان پيشرفت اساسی در هيچ زمينه ای داده شود. در مورد ايران مسئله اصلآ تازگی ندارد، دولت ايران در دوران پهلوی بيش از۴۰ سال برای احداث صنايع ذوب آهن با غرب کلنجاررفت. ولی درست به اين دليل که ذوب آهن صنعت مادر بود، به بهانه های مختلف از آن جلوگيری بعمل آمد وآخر کارهم شاه دست بدامن روسيه شد تا ما صاحب ذوب آهن شديم. در مورد انرژی اتمی هم اين ادعا که آمريکا آنرا به ايران هديه کرد هم خلاف واقع و هم مسخره است. واقعيت اين است که در بحران نفتی آنسالها ايران ثروت هنگفتی بدست آورد ودولت نيکسون برای برگرداندن آن به آمريکا، علاوه بر قراردادهای تسليحاتی، يک قرارداد چند ميليارددلاری برای انرژی هسته ای باايران امضا کرد که تا آنجا که من بياددارم در آن اشاره ای به غنی سازی در ايران نشده بود. وبعد هم فرانسه و آلمان برای نيروگاه بوشهر قرارداد بستند که در عمل هر سه کشور فقط پول ايران را ميخواستند وبالآخره باز هم روسها آنرابه اينجا رساندند. واگراينباربخواهند غنی سازی را به آنجاببرند واقعآ بايد فاتحه غرورملی را خواند! رنج را با رنج شستن ريشه عصيان بود ملک الشعرای بهار
محمد پورقوريان ششم بهمن ۱۳۸۴ برابر با ۲٦ ژانويه ۲۰۰٦ لطفآ توجه فرمائيد واقعيات تاريخی غير قابل انکار هستند. ولی متآسفانه به کاربردآنها کمتر توجه ميشود. مثال ذوب آهن و دسيسه غرب برای محروميت ايران از تکنو لوژی پيشرفته را من از چند سال پيش در برنامه های فرهنگی و گردهمآهيهای دوستانه و تلفن به تلويزيونهای فارسی زبان مطرح کردم. حتی دريک سمينار يک روزه آقای دکتر عباس ميلانی در بنياد فرهنگی مهرگان به ايشان اعتراض کردم که علت واقعی عقب ماندگی ايران را بيان نکردند و همين مثال ذوب آهن را آوردم. م پ |